مطالب جالب

لطفا بعد از کپی با نام وبلاگ درج شود

لطفا بعد از کپی با نام وبلاگ درج شود

۱۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

اگه خوشتون اومد نظر بدین

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۳۱
مدیر سایت
یه فیلم که تمام قوانین فیزیکوزیر سوال میبره

فیلمی که تمام قوانین فیزیک را زیر سوال برد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۱۳
مدیر سایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۲۱
مدیر سایت

سلام دوستان ببخشید مطلب کم میزارم درسام سنگینه وقت نمی کنم ولی اگه خواستید نویسنده می پذیرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۴۴
مدیر سایت

مقدمه

صحبت از روش‌ها در تحقیق، یکی از مباحث مهم متدولوژیک است. با توجه به متعدد و متکثر شدن دانش‌ها و شاخه شاخه شدن علوم، در طی اعصار و قرون، روش‌های تحقیق نیز مسیر پر فراز و نشیبی طی نموده‌اند. برخی از این روش‌ها در آغاز، دائر مدار شیوه‌های سنتی و اسناد و کتابخانه‌ای بوده‌اند که در طول زمان، متحول و منظور گشته‌اند و سپس روش‌های نوین، به ویژه در قرون پانزدهم و شانزدهم، همراه با تحولات دنیای پوزیتیویسم، پیدا شدند که مبنای کار آنها، آزمایش و تجربه بود. در علوم مختلف، با تقسیم‌بندی‌های مختلفی از جهت روشی روبه رو هستیم که در این مقاله و مباحث بعدی، سعی در کالبد شکافی آنها داریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۴۳
مدیر سایت

اعدادی بر 2 بخش پذیرند که رقم یکان آن ها  0 ،2  ،4 ،6  و 8 باشند.

اعدادی بر 3 بخش پذیرند که  مجموع ارقام آن ها بر 3 بخش پذیر باشند.

اعدادی بر 4 بخش پذیرند که   2 رقم سمت راست آن ها بر  چهار بخش پذیر باشند

بفرما ادامه مطلب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۴۲
مدیر سایت

.آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید

تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟

آهنگر سر به زیر اورد و گفت

وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.

همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۴۱
مدیر سایت

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:

 

می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید

 

اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟

 

خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان

 

من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد

 

اما کودک هنوز اطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه

 

گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.

 

خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد

 

تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود

 

کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟...

 

خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد

 

و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

 

کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟

 

اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت:

 

فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.

 

کودک سرش را برگرداند و پرسید:

 

شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟

 

فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .

 

کودک با نگرانی ادامه داد:

 

اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.

 

خداوند لبخند زد و گفت: 

 

فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت

 

گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود

 

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.

 

کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.

 

او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:

 

خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..

 

خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد:

 

نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را ...

 

*** مـادر***

 

صدا کنی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۴۰
مدیر سایت

یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد. 

 

شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده درپیله نگاه کرد.

 

سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد. 

 

آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد.

 

پروانه به راحتی از پیله خارج شد؛ اما بدنش ضعیف و بال هایش چروک بود.

 

آن شخص باز هم به تماشای پروانه ادامه داد.

 

چون انتظار داشت که بال های پروانه باز، گسترده و محکم شوند و از بدن پروانه محافظت کنند. 

 

هیچ اتفاقی نیفتاد! در واقع پروانه بقیه عمرش به خزیدن مشغول بود و هرگز نتوانست پرواز کند. 

 

چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمی دانست

 

این بود که محدودیت پیله و تلاش لازم برای خروج از سوراخ آن

 

راهی بود که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه به بال هایش قرار داده بود تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز کند. 

 

آموزه های داستان

 

- گاهی اوقات تلاش تنها چیزی است که در زندگی نیاز داریم. 

 

- اگر خدا اجازه می داد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم ،فلج می شدیم ، به اندازه کافی قوی نبودیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم. 

 

- من قدرت خواستم و خدا مشکلاتی در سر راهم قرار داد تا قوی شوم. 

 

- من دانایی خواستم و خدا به من مسایلی داد تا حل کنم. 

 

- من سعادت و ترقی خواستم و خدا به من قدرت تفکر و قوت ماهیچه داد تا کار کنم. 

 

- من جرات خواستم و خدا موانعی سر راهم قرار داد تا بر آن ها غلبه کنم. 

 

- من عشق خواستم و خدا افرادی به من نشان داد که نیازمند کمک بودند. 

 

- من محبت خواستم و خدا به من فرصت هایی برای محبت داد. 

 

- من به هر چه که خواستم نرسیدم ...اما به هر چه که نیاز داشتم، دست یافتم. 

 

- بدون ترس زندگی کن، با همه مشکلات مبارزه کن و بدان که می توانی بر تمام آن ها غلبه کنی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۳۹
مدیر سایت

اگه تونستی جوابو پیدا کنی!

2=1992

5=6800

2=1607

?=8896

جواب تو‌ادامه مطلب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۳۸
مدیر سایت